جدول جو
جدول جو

معنی باریک شکم - جستجوی لغت در جدول جو

باریک شکم
(شِ کَ)
کسی که شکمی لاغر و خرد دارد. مخطف البطن. خامص. اهضم. هفهاف مسمئل (در مرد) ، حمیص الحشاء ضسره (در زن). (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(وَ)
آنکه اندیشه و پندار باریک و دقیق دارد. آنکه خیال دقیق دارد
لغت نامه دهخدا
(رِ شِ کَ)
حمل. (ترجمان القرآن). رجوع به ’بار’ شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
چاقو یا شمشیر و یا خنجر و نظایر آن که دم آن تیز باشد، لاغر: باریکه ای است، لاغر است
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دارای دمب باریک و نازک. (ناظم الاطباء). شبّوط، نوعی از ماهی نرم بدن، خردسر، باریک دم، گشاده میان بر شکل بربط. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ فَ عَ)
لاغر یا نازک و یاتنک شدن: فلان که سابقاً کلفت بود حالا باریک شده است. (فرهنگ نظام). استدقاق. (منتهی الارب). لاغر شدن. (ارمغان آصفی) (غیاث) (آنندراج). ضعیف شدن. (فرهنگ ضیاء). رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 307 شود:
جهان بر جهاندار تاریک شد
تن پیلواریش باریک شد.
فردوسی.
ز ناخوردنش چشم تاریک شد
تن پهلوانیش باریک شد.
فردوسی.
گردن از بار طمع لاغر وباریک شود
این نوشتست زرادشت سخندان در زند.
ناصرخسرو.
بدر او شد چو ماه نو باریک
شد جهان پیش پیرزن تاریک.
سنایی.
از روی تو ماه آسمان را
شرم آمد و شد هلال باریک.
سعدی (ترجیعات).
از تواضع میتوان مغلوب کردن خصم را
میشود باریک چون سیلاب از پل بگذرد.
صائب (آنندراج).
به از روشندلی تیرشهابی نیست شیطان را
که شد باریک زاهد تا هلال عید پیدا شد.
صائب.
آب شد باریک تا رفتار دلجوی تو دید
گل سپر انداخت تا رخسار نیکوی تودید.
محسن تأثیر (آنندراج).
نازکتر است از رگ جان گفتگوی من
باریک شد محیط چو آمد بجوی من.
صائب (از ارمغان آصفی).
بیتاب نشد مه اگر از تاب جمالت
پس بهر چه باریک شد از شهر بدر رفت.
کاشی آملی (از ارمغان آصفی) (آنندراج).
هر کجا باریک شد راهت قدم از سر بنه
جاده گر از تار در پیش آمدت مضراب باش.
کلیم (از ارمغان آصفی).
لغت نامه دهخدا
(فِ)
آنکه اندیشۀ لطیف دارد. آنکه فکری دقیق دارد
لغت نامه دهخدا
(کَ مَ)
آنکه میانی لاغر دارد. باریک میان متناسب اندام. نازک میان.
لغت نامه دهخدا
(مُ فَ هََ)
لاغر شدن شکم از گرسنگی و جز آن. باریک شدن شکم، هصیم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از باریک دم
تصویر باریک دم
چاقو یا شمشیر یا خنجر و نظایر آن که دم آن تیز میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باریک شده
تصویر باریک شده
ضاقت
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از باریک شده
تصویر باریک شده
Tapered
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از باریک شده
تصویر باریک شده
conique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از باریک شده
تصویر باریک شده
cónico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از باریک شده
تصویر باریک شده
сужающийся
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از باریک شده
تصویر باریک شده
verjüngend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از باریک شده
تصویر باریک شده
звужений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از باریک شده
تصویر باریک شده
stożkowaty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از باریک شده
تصویر باریک شده
锥形的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از باریک شده
تصویر باریک شده
afunilado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از باریک شده
تصویر باریک شده
conico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از باریک شده
تصویر باریک شده
সোজা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از باریک شده
تصویر باریک شده
تراشیدہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از باریک شده
تصویر باریک شده
wembamba
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از باریک شده
تصویر باریک شده
뾰족한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از باریک شده
تصویر باریک شده
מחודד
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از باریک شده
تصویر باریک شده
संकुचित
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از باریک شده
تصویر باریک شده
meruncing
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از باریک شده
تصویر باریک شده
แหลม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از باریک شده
تصویر باریک شده
taps toelopend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از باریک شده
تصویر باریک شده
先細りの
دیکشنری فارسی به ژاپنی